با سلام من با یه شعر از وبلاگ قبلیم کار تو این وبلاگ شروع کردم
ساده ازم برید و رفت
اون چقدر ساده ازم برید و رفت
وانمود کرد که منو ندید و رفت
همه گفتن اون ازت بی خبره
به خدا گریه ها مو شنید و رفت
کم کم حس کرد که براش تکراری ام
یه عاشقک جدید خرید و رفت
اونی که قسم میخورد عاشقمه
سر به دیوار غمها کوبید و رفت
خبرش کردم که دارم می میرم
اومد و جون دادنم رو دید و رفت
مثل کنجشککی رها کرد دلمو
زیر این بارونای شدید و رفت